طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

ســـــــــــــــــــــــــــــلـــــــــــــــــام

انگار امسال فضای مجازی تصمیم گرفته به هر نحوی از شر ما و قلم زرین!!؟؟ما در امان باشد...!!!

اول که :بعد از اردوی جنوب حسابی بهم ریختم و.......تا آمدیم دوباره رنگ دنیا ومادیات بگیریم طی یک اتفاق کاملا حساب نشده!!!...زانوی مبارک آسیب دید و مقاومت هم بی فایده ارتوپدهای عزیز و زحمتکش پای مبارک را از مچ تا زیر کمر در خمره ای از گچ مرغوب فرو بردند!!!!؟؟؟؟....واینچنین بنده حقیر خانه نشین شدم ...

خودم کم سبک!!بودم ای ده ،بیست کیلو گچ اعلا هم وبالمان شد.........

حالا امروز بعد از 7-8 روز با تمهیدات مختلف توانستم....خودم را بکشانم پای کیبورد ..ببخشید..صفحه کلید...

...انگار مهمان آمد ...من بروم....    


  

بسم الرب الحسین علیه السلام

سلام

راستش ،هنوز نتونستم خودم را جمع و جور کنم ....

یــــــــــــــــــــــــــکـــــــــــــــــــــی به من کمک کنه ......

نمیدونم چی شد؟کجابودیم.....؟؟.....

چی شدکه رفتیم؟.......

کی مارا کشوند اونجا؟....چی باعث شد بجای تکاپوی شب عید سر از بیابانها و رملها و...در بیاوریم؟....

خدایا......کجا بودیم ؟ به کجا برگشتیم ؟ اصلا برگشته ایم ؟!!!....نه من  که انگار ،نه ،حتما برنگشته ام ...

آری در میان فکه و چزابه و شلمچه واروند.....جــــــــــــــــــــــــا مــــــــــــــــــــانده ام.........

البته انگار در این حیرانی هم لذتی است ....؟....لذتی که من شاید آنرا به به پیدا شدنم ترجیح میدهم ...!!!

شاید برای همین هم زیاد تلاش نمیکنم تا .....بلکه شاید ناخوداگاه دارم کاری میکنم که بیشتر گم شوم....؟!

خدایا ...این چه گم شدنی است ؟!....و ...آن چه پیدائی؟!!که ما این را به آن ترجیح میدهیم ....؟!!!؟....

شاید شهدا هم در این دنیای مادی گم شده اند ...؟؟!!شاید برای همین است که هر وقت دلم میگرفت..سر از گلستان شهدا درمی آوردم....نمی دانم...شاید میخواهم گم و ناپیدا باشم تا از شهدا احساس خجالت نکنم ....و شرمندگیم را مخفی کنم؟!!!!....یا نه... سر پوشی باشد بر ناتوانیهایم؟!!........

یا شاید میخواهم این ......همه جفا و ناسپاسی در حق شهدا را نبینم؟!!  ......

آهــــــــــــــــــــــــــــــــــــای مـــــــــــــــــــــــــــــــــــن جــــــــــــــــــــــــــــــا مـــــــــــــــــانده ام.........

 

 


  

اگر خدا بخواهد ،گوش شیطان کر انگار امسال بالاخره ما هم ان شاءالله راهی سرزمینهای نور هستیم.........

Rahiyane noor (158)

 الذین یبلغون رسالات الله و یخشون احدا الا الله»                       (احزاب آیه 39)

« می خواهم بگویم که این جنگ یک گنج است . آیا خواهیم توانست این گنج را استخراج کنیم یا نه؟ این هنر ما است که بتوانیم استخراج کنیم . امام سجاد (ع) توانست همان چند ساعت گنج عاشورا را استخراج کند . امام باقر(ع) و ائمه بعد از ایشان استخراج کردند و آن چنان این چشمه جوشان را جاری نمودند که هنوز هم جاری است و همیشه در زندگی مردم منشاء خیر بوده ، همیشه بیدار کرده ، همیشه درس داده و یاد داده که چه کار باید کرد ، الان هم همین طور است.»

«مقام معظم رهبری مد ظله العالی»

پیشگفتار:   

     درخت را از میوه اش می توان شناخت، مکتب را از دست پروردگانش ، استاد را از شاگردانش و بوی گل را از گلاب .

فرهنگ حماسی–عرفانی دفاع مقدس بوستان با طراوت و سرسبزی است که هزاران نهال ثمر بخش در آن روئیده ، بالیده ، و به برگ و بار نشسته و جامعه اسلامی را از میوه آن ، هم در آن زمان (دفاع مقدس)، در این زمان و در آینده  بهره مند خواهد کرد میراثی که شهیدان، ایثارگران و رزمندگان اسلام برای امت اسلامی بر جای نهاده اند ، علاوه بر یک نظام فکری ، حماسی، تربیتی و معنوی ، ترسیم مجموعه ای از تعالیم مکتب اسلام در زمینه های ایثار، جهاد ، استقامت ، صبر ، توکل و شهادت است که مجموعه آن را با عنوان « فرهنگ و ارزشهای دفاع مقدس »
 می شناسیم .

« روایت فتح » تابلویی است که آن « فرهنگ و ارزشها » را به مثابه خون در کالبد جامعه به جریان می اندازد . راویان فتح افتخار آن را دارند که نور را از سرچشمه گرفته ، آیینه وار در رواق تاریخ و جامعه بتابانند . آنها این توفیق را دارند که حامل تجارب و معارف ارزشمند دفاع مقدس باشند و از طریق
« روایت » نسل های جدید و آینده را با معدن آن ُگلِ تجارب و معارف والا پیوند دهند.

در بوستان دفاع مقدس ، بخشی از شمیم دلنواز و عطر روح پرور این بوستان ، از طریق گلبرگهای شهادت، به مشام راویان ، زائرین سرزمین نور و همه تشنگان معارف دفاع مقدس می رسد و از طریق آنان در کوچه پس کوچه های تاریخ و جامعه عطر افشانی می شود.

یاران شهدا و بازماندگان از غافله شهادت ، گسترش دهنده آن شمیم دلنواز هستند . چه آنان که خود خلق کننده آن حماسه ها بوده و به بیان مشاهدات خویش می پردازند ، چه آنان که تجارب و معارف دفاع مقدس را فرا گرفته ، به دیگران منتقل می کنند ، با مخالفان به مناظره و بحث پرداختند و حق رابرپیشانی زمان می نشانند ، چه آنان که در بررسی ، مطالعه ، تبیین و تدوین تجارب و معارف دفاع مقدس از این فرهنگ« نور » گرفته و فروغ
می گسترانند و چه آنان که در کسوت و هیأت هنرمندان ، ناشران و غیره ، با مردم آمیخته و فرهنگ زندگی بخش و زلال دفاع مقدس را در کلام ، در عمل و یا در هنر به کام جان ها می چشانند.

همین عوامل سبب شده که امروزه دامنه جاذبه و آوازه « فرهنگ و ارزشهای دفاع مقدس»
می رود تا بلکه قلمرو پهناور کشور اسلامی ایران و سایر کشورهای اسلامی و سایر ملل مستضعف را زیر بال خود کشد.

مقدمه:    

 در شرایط حاضر که دشمنان اسلام و انقلاب برای نابودی ارزشهای انقلاب و از جمله ارزشهای دفاع مقدس کمر همت بسته اند ، و پایگاه های داخلی دشمن و دوستان نا آگاه و مرعوب شده نیز در این زمینه برای دگرگونی ارزش های معنوی و حماسی دفاع مقدس و جایگزین کردن ارزش های مادی با دشمنان همگام شده اند ، رسالت خواص جبهه حق برای حفظ و ترویج فرهنگ و ارزش های دفاع مقدس بیش از گذشته سنگین تر گردیده است.

اگر در زمان دفاع مقدس مسئولیت حضور در جبهه و گرم نگه داشتن جبهه ها و مقابله با دشمن در یک صحنه سیاسی و نظامی را داشتیم ، وظیفه امروز ما تلاش در یک صحنه فرهنگی به منظور حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس و جلو گیری از به فراموشی سپردن آنهاست.

باید توجه داشت که اگر ما امروز حماسه های رزمندگان اسلام در طول 8 سال دفاع مقدس را به شیوه های صحیح مورد  مطالعه ، تحقیق و تدوین قرار ندهیم و به شکل صحیح بیان ننمائیم ، فردا دشمنان با زبان خودشان و با لحن خاص خودشان اهداف و ارزشهایی را که به آن معتقدند ، درباره جنگ بیان خواهند کرد و نسلهای آینده با بدعتها و تحریفهای بزرگی در باره جنگ، مواجه خواهند بود.

در این راستا ، راویان فتح ، گروهی از خواص جبهه حق هستند ، که امروز رسالت خویش را در تبیین و تشریح مسایل دفاع مقدس برای مردم بویژه نسل جدید و نسل های آینده یافته اند و به همین منظور وارد صحنه گردیده اند.

 راویان فتح افرادی هستند که با شایستگی ها و توانایی های  کافی و با علاقه مندی و انگیزه ای الهی و داوطلبانه مسئولیت هدایت ، راهبری و راهنمایی زائران مناطق عملیاتی دفاع مقدس را
بر عهده گرفته اند.

این کتاب به منظور راهنمایی راویان فتح جهت اثر بخشی هرچه بیشتر تلاش و جهد و کوشش آنها در زمینه مسئولیتی که بر عهده دارند تهیه و تدوین گردیده است .

راویان فتح لازم است علاوه بر آشنایی با اصول و مبانی حاکم بر فعالیت های راوی گری ، وظایف و تعهدات راویان ، درپنج زمینه :معلومات و بصیرت در زمینه دفاع مقدس ، مخاطب شناسی ، فن بیان و سخنرانی ، آراستگی ظاهری و اخلاق آداب
( رفتار ) خود را توانمند نمایند، تا کلام و تلاش آنها از تاثیر بیشتری بر اعضای کاروان های نور برخوردار باشد . در ادامه در هر یک از زمینه ها فوق مطالبی ارائه خواهد شد.

ادامه دارد......


  

سامرا شهری است بین بغداد و تکریت که در جانب شرقی رود دجله قرار دارد. نام این شهر در اصل «سر من رای» بوده است یعنی «هر که آن را ببیند شاد می شود.» معتصم، خلیفه عباسی، که در سال 221 هجری به آبادانی این شهر پرداخت، این نام را برای آن برگزید.
بعدها این شهر رو به ویرانی نهاد و به « ساء من رای» (هر که آن را ببیند ناراحت می‌شود) مشهور شد و پس از مدتی به اختصار، «سامرا» نام گرفت. حرم مطهر عسگریین ( یعنی امام هادی و امام حسن عسگری ) و قبر نرجس خاتون، مادر امام زمان، در سامرا قرار دارد.
غیبت صغرای امام زمان از سردابی در همین شهر شروع شد. چند تن از خلفای عباسی نیز در این شهر دفن شده‌اند. در طول تاریخ بناهای زیبا و باشکوهی در سامرا ساخته شده که بقایای برخی از آنها تاکنون باقی مانده است.

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی‌
آقا!
گلایه ای نیست!
این روسیاه زبان گلایه ندارد
اما...
سامرا که دیگر تمام خاطرات شما نیست‌
وتنهایی هایتان‌

وقتی که پای بر سر سراها می نهادید
اما...
سامرا که دیگر برای شما آشناست‌
و گنبد طلایی اش و مدفن مطهر امام عسگری‌
پدر بزرگوارتان‌
آقا
باور کنید...
این قلم...
با تمام آلودگی هایش‌
توان نوشتن ندارد
آقا خبر را می دانید!؟
گنبد طلایی سامرا را
دوش های ضریح تاب نیاورده اند
وطایفه متوکل‌
...بگذریم‌
امشب دلم هوای سامرا را کرده است.

 

1- چهارشنبه؛ سوم اسفند 84، بیست و سوم محرم 1427.
بامداد است؛ هنگام اذان صبح. همه جا تاریک است. انگار تمام تاریکى تاریخ یکجا جمع شده، انگار شب نمى‏خواهد چنبره‏اش را از روى زمین جمع کند. ولوله‏اى شهر را فرا گرفته، عجیب وضعیتى است.

مى‏گویند عده‏اى با لباس نیروهاى امنیتى عراق، وارد صحن حرم عسگریین علیهماالسلام شده‏اند و پس از بستن دست و پاى خدام و نگهبانان حرم که اتفاقا آن شب برخلاف رویه معمول، تعدادشان خیلى کم بوده، دو بمب قوى را یکى در سرداب و دیگرى را زیرگنبد در کنار ضریح مطهر قرار داده‏اند و به سرعت آنجا را ترک کرده‏اند و بعد ...
قسمت‏هاى زیادى از گنبد طلاپوش سامرا از بین رفت، یکى از گلدسته‏ها فرو ریخت، سرداب ویران شد و قلب‏هاى بسیارى شکست. آن شب سامرا عزادار شد. نجف و کاظمین و کربلا و بقیع عزادار شدند، شیعه عزادار شد. آن شب بشریت براى همیشه تاریخ عزادار شد.
2- بررسى چرایى و علل وقوع این حادثه دردآلود و تلخ، جدای از واقعیت حزن‏انگیز آن، امرى لازم و ضرورى به نظر مى‏رسد.
این اهانت به حرم ائمه معصومین تقریبا در طول تاریخ بی‌همتاست و جز اهانت و‌ها‌بیان سلفى و حکام بنى‌العباس به مرقد حضرت امام حسین در کربلا، نظیرى براى آن نمى‏توان یافت.
این انفجار در شرایطى به وقوع پیوست که جهان اسلام را موجى از هم بستگى و اتحاد در مقابل اهانت رسانه‏هاى غربى به ساحت پیامبر اکرم فراگرفته بود. حرکت یکپارچه مسلمانان در محکومیت کاریکاتورهاى موهن، در این مقیاس و با این وسعت، حرکت بى سابقه در طول تاریخ است. حرکتى که نوید روزهاى سربلندى و عزت مسلمین را در سال‏هاى آتى مى‏دهد.

شاه بیت این حرکت‏هاى وسیع و گسترده در میان مسلمانان از آمریکا و اروپا و خاورمیانه گرفته تا آفریقا و جنوب شرق آسیا، چیزى جز اتحاد مسلمین در قالب فرقه‏هاى مختلف نبود. غرب ابتدا با تکرار اهانت روزنامه‏هاى دانمارکى در رسانه‏هاى مختلف اروپایى و آمریکایى و حتى بعضى رسانه‏هاى وابسته کشورهاى اسلامى، در پى آن بود تا از یک طرف از تنها ماندن دانمارک در مقابل جبهه متحد مسلمین و احتمالا ضربه خوردن این کشور در این مواجه جلوگیرى کند و ثانیا با تکرار این عمل ناشایست آن را به امرى عادى تبدیل کرده و قبح آن را بشکند و کم کم آن را در ذهن مسلمین به فراموشى بسپارد. ولى با تکرار این عمل خشم فروخورده مسلمانان بیشتر شد و نتیجه عکس عاید آنان گشت.
3- چرا عراق؟ چرا سامرا؟
کشور عراق به خاطر موقعیت خاصى که در میان کشورهاى اسلامى دارد، از قدیم الایام محل کشمکش و نزاع بوده است. سابقه طولانى تاریخى در کنار ساختار متنوع جمعیتى از شیعه و سنى تا یهودى و مسیحى و زرتشتى و همچنین اقوام مختلف کرد و عرب و ترکمن از یک سو و همسایگى این کشور با کشورهایى که سیستم‏هاى فرهنگى و حکومتى متفاوت و گاه متضاد دارند از ترکیه و سوریه گرفته تا جمهورى اسلامى و عربستان سعودى همه و همه باعث شده تا این کشور از تنوع دیدگاه‏ها و فرق سیاسى، مذهبى و فرهنگى برخوردار باشد، تنوعى که در بیشتر اوقات عامل تضاد و تخاصم نیز بوده است.
در این بین شهر سامرا نیز موقعیتى خاص دارد. این شهر در منطقه‏اى سنى نشین واقع شده و حتى تولیت حرم مطهر حضرت امام‌ها‌دى علیه‌السلام و حضرت امام حسن عسگرى علیه‌السلام در سال‌های گذشته فردى از اهل سنت بوده است. اما بدلیل وجود این حرم مطهر، شیعیان نیز در این شهر چه به عنوان زائر و چه به عنوان مجاور، حضور پررنگی دارند. همچنین شهر سامرا در مناسبت‏هاى مختلف این شهر پذیراى دسته‏هاى مختلف عزادار از مناطق مختلف عراق است. اما به دلیل وجود اختلاف و در پاره‏اى موارد تضاد بین عقاید شیعه و اهل سنت، گاه درگیرى‌ها‌یى بین آنها صورت مى‏گیرد. با این سابقه ذهنى، سامرا، محل مناسبى براى ایجاد یک درگیرى فرقه‏اى محسوب مى‏شود.
تامین امنیت شهر سامرا، برعهده نیروهاى ایتالیایى است و یکى از معدود شهرهایى است که به علت موقعیت خاص آن، نیروهاى پلیس عراق نقش زیادی در اداره و حفظ امنیت آن ندارد. سامرا به دلیل موقعیت جغرافیایى مناسب و وجود پل در ورودی شهر از امکان ویژه‌ای  برای کنترل ورود و خروج افراد برخوردار است. نکته جالب در مورد سامرا این است که مسئولین امنیتى تعدادى از شهرهاى عراق از جمله سامرا و کاظمین به تازگى تغییر کرده‏اند و افراد جدیدى با نظر نیروهاى اشغالگر بر سر کار آمده‏اند.
4- بعد از برگزارى انتخابات پارلمانى عراق و پیروزى فهرست عراق یکپارچه، جداى از بسیارى از مسایل سیاسى و امنیتى، اشغالگران فهمیدند که احتمالا با بر سر کار آمدن این خط فکرى باید غزل خداحافظى را در عراق سر دهند، اما همانطور  که «جک ستراو» وزیر امور خارجه بریتانیا در ابتداى ورود اشغالگران به عراق گفت، آنان به عراق آمده‏اند تا بمانند.
نظریه پایان تاریخ و توسعه‏طلبى لیبرالیستى، به عنوان مبانی حمله به عراق هیچگاه این اجازه را به اشغالگران نمى‏دهد که به این راحتى‏ها عراق را ترک کنند. علاوه بر این با پیروزى جنبش حماس در فلسطین و مقاومت حزب الله در برابر فشارهاى بین‌المللى و همچنین وجود جمهورى اسلامى ایران به عنوان قلب تپنده جهان اسلام در همسایگى عراق، لزوم حضور طولانى مدت نیروهاى نظامى ایالات متحده در این منطقه، از سوى کارشناسان مسایل نظامى و استراتژیک ایالات متحده، به حاکمان کاخ سفید گوشزد شده است.
آمریکا براى این که بتواند اولا اتحاد و یکپارچگى مسلمین را که بر اثر قضیه کاریکاتورهاى موهن به وجود آمده بود از بین ببرد و آنان را مشغول به جنگ فرقه‏اى نماید و ثانیا حضور طولانى مدت خود را به بهانه حفظ نظم و امنیت در عراق توجیه نماید، نیاز به چنین حادثه‏اى داشت.
 5- جداى از دخالت یا عدم دخالت نیروهاى اشغالگر و حضور مستقیم آنان در کارگردانى در این حادثه، عملکرد بنگاه‏هاى خبرپراکنى غربى بسیار مبهم و سوال برانگیز است. خبرگزارى‏های غربی با ارسال اخبار جهت‌دار سعى در القاى این امر داشتند که این انفجار نتیجه درگیرى فرقه‏اى شیعیان و اهل سنت است. شبکه‏هاى تلویزیونى غربى با ارسال اخبار مختلف و در پاره‏اى موارد کذب سعى در تحریک شیعیان براى حمله به مساجد اهل سنت را داشتند. بسیارى از این خبرگزارى‏ها در ساعات نخستین وقوع حادثه با انتخاب تیترهایى مثل «جنگ فرقه‏اى در عراق» و یا «جنگ شیعه و سنى» و تیترهاى مشابه بر روی خروجى تلکس‌ها‌ی خود سعى در القائات خاص به مخاطبان داشتند.
کشف تعدادى جسد در شهرهاى مختلف عراق از جمله بغداد و بصره و متعاقب آن انتساب این جنایت به شیعیان در کنار پوشش خبرى گسترده شبکه‏هاى غربى از این واقعه، و پخش مکرر صحنه‏هاى دردآورى از بناى نیمه ویران حرمین سامرا در کنار تظاهرات مردم خشمگین سامرا، که گاه در دست بعضى از آنان اسلحه هم مشاهده مى‏شد، بیشتر به خاطر این است که احساسات پاک شیعیان و برادران اهل سنت تهییج شده و با تحریک آنان مقدمات یک جنگ فرقه‏اى در عراق و متعاقب آن در کل سرزمین‏هاى اسلامى ایجاد شود.
6- در وراى تمام مسایل مطرح شده این نکته قابل تامل است که چرا این انفجار و حمله در این زمان خاص یعنى چهارشنبه صبح انجام شده است. طبق روایات، حضرت حجت (عج) چهارشنبه صبح به بارگاه مقدس پدر و جدشان تشریف مى‏برند و در سرداب معروف که محل غیبت ایشان نیز مى‏باشد به نماز مى‏ایستند. همزمانى این دو واقعه جاى تامل دارد.
هنگامى که یک فرهنگ در تقابل با دیگری به نقطه تضاد مى‏رسد، اگر نتواند در بحث‏هاى معرفتى و ایدئولوژیکى نظرى بر او فائق آید، نمادهاى فرهنگی مقابل را هدف قرار مى‏دهد. مهدویت و جامعه مهدوى یکى از ویژگى‏هاى اساسى تفکر شیعه است. مکان‏هایى چون مسجد سهله در کوفه و یا سرداب سامرا، هر کدام نمادى از این ویژگى تفکر شیعى به حساب مى‏آیند.
اندیشه مادى غرب، در تقابل با مکتب اسلام شیعى به بن بست رسیده است و به همین دلیل درصدد حمله به نمادهاى این تفکر برآمده است. حمله وحشیانه به مسجد سهله و کشتار وحشتناک شیعیان به بهانه حضور نیروهاى جیش‌المهدى در آن مکان را همه به یاد داریم. حمله‌ای که هدف اصلی آن مسجد سهله بود نه چیز دیگر. اخبار جسته و گریخته‌ای که در ابتدای ورود اشغالگران از شکنجه علما و روحانیون شیعه برای گرفتن اطلاعات در مورد مکان زندگی حضرت حجت (عج) و خصوصیات ایشان توسط نیروهای اشغالگر و سرویس‌ها‌ی امنیتی و اطلاعاتی آنان از یادمان نرفته است. به نظر مى‏رسد حمله ددمنشانه اخیر نیز، نماد مهدویت در تفکر شیعى را هدف گرفته است، و در پى آن بوده تا با تخریب مرقد مطهر حضرت امام‌ها‌دى علیه‏السلام و امام عسگرى علیه‏السلام و همچنین سرداب سامرا، این اندیشه را با چالش مواجه کند، اما غافل از این که مشیت خدا بر این قرار گرفته است که آینده زمین به دستان مهدى موعود سپرده شود و هیچ مشیتى بالاتر از مشیت الهى نیست.


 


  

و اما عشق ....

بسم الله الرحمن الرحیم

در ازل پرتـــــــو حسنـــــــت زتجـــلی دم زد
جلوه ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت
عقل میــــخواست از ان شعــــله چرا افروزد
مدعی خواست که آید به تماشـــــــــاگه راز

عشق پیدا شد اتش به همه عالم زد
عین اتش شد از این غیــرت بر ادم زد
برق غــیرت بدرخشید جهان بر هم زد
دست غیب آمد بر سینه نا محـــرم زد

عشق زیباست،بزرگ است،بلند است، پر سوزو سوداست، عظیم است،تا کنون هزاران بار عشق را بر زبان آورده ایم و بار ها آن را در قلب خود زمزمه کرده ایم. ساعتها داستان های عاشقانه خوانده ایم و گوش به افسانه های مردان عاشق سپرده ایم.اما آیا تا کنون از خود پرسیده ایم که عشق ، این طریق مستان ! چیست؟
پاسخ دادن به این سوال بسیار دشوار است .در طول قرون گذشته ساده اندیشان بسیاری خواسته اند که عشق را به تصویر بکشند و آن را در بند قلم و کاغذ اسیر کنند، اما هیچ کدام در به تصویر کشیدن واقعیت عشق موفق نبوده اند. عشقی که آنها عرضه کرده اند شبهه ای از عشق بوده نه واقعیت عشق. زیرا که هر کدام عشق را از دریچه الهام خود دیده اند و از پنجره ناآگاه خود آن را به تصویر کشیده اند. اما عشق هزاران نقاب بر چهره دارد.
عشق مانند پرنده بی پروایی است که بر هر کوی و برزن که می نشیند، نقشی نو بر تار و پود آن میزند و بر هر منزلی که پا میگذارد طرحی نو از خود به یادگار . اگر کمی دقت کنیم ،همه جا رد بالهای پرنده عشق را میاببم. عشق را در افسانه ها میابیم، در قصه های لیلی و مجنون، شیرین و فرهاد، عشق را از زبان منصور حلاج بر سر دار می شنویم، عشق را در کوچه های مدینه میابیم، درمیان در و دیوار، عشق را در محراب میابیم ،بربالای سر نیزه ،عشق را در تشت طلا میابیم . با هزارن تعبیر متفاوت در اشعار حافظ، سعدی و مولانا .آری این ها همه عشق اند. هر کدام چهره ای از چهره های افسونگرو هزار چهره عشق اند.همه از یک جنس اند، همه از یک روحند، از یک کالبدند، یک نقطه مشترک در میان همه این عشق ها وجود دارد. نقطه مشترکی که از راه شناختن آن میتوانیم تعریفی برای عشق بیابیم و راهی برای شناخت آن پیدا کنیم.

اما این تعریف، با تمام تعاریفی که تا کنون شنیده یا دیده ایم تفاوت دارد.این تعریف، از جنسی دیگر است، این تعریف، دلیل و برهان علمی نیست، تعریفی نیست که بتوان از طریق عقل یا تعاریف فیزیکی وشیمیایی آن را اثبات کرد. این تعریف از جنس دل است.با چشم وگوش عقل نمی توان این تعریف را فهمید.
...ومرتضی ، سید مستان عصر ، گوید: (( انسان ها بر دو گونه اند:آنان که با عقل شان می زیند و دیگرانی که زیستشان با دل است ، چه سهل است آنگونه زیستن وچه دشوار است این گونه بودن )) .آری راه فهمیدن تعریف عشق، دل است،برای فهمیدن آن باید با چشم و گوش دل حدیث راه عاشقی را بشنوی و ببینی و سپس تجربه کنی وآنگاه ، (( عاشق )) شوی. در آن هنگام معنای عشق را خواهی فهمید و عشق را از درون احساس خواهی کرد
.
..یکی لاله به صحرایم ،که داغ عشق می دانم..
و اما نقطه مشترک، بین تمام عشق ها ،وجود ((عاشق و معشوق)) است و عشق خلاصه میشود در رابطه بین این دو . عاشق خلاصه میشود در معشوق.
معشوق معبود عاشق است،معشوق مقصود عاشق است،هدف زیستن عاشق معشوق است،عاشق هیچ چیز بالاتر از عشق نمیخواهد و هیچ خواسته ای به جز وصال با معشوق ندارد:
دمی با یار سرکردن،به دل شوق است بر بودن ...مرا عمری به سختی شد برای یک دم آسودن
عاشق هیچ گاه از شراب وصال معشوق سیراب نخواهد شد،عاشق هنگامی که پا در راه پر پیچ و خم عاشقی میگذارد ،بند های تن را پاره میکند و پا به دنیای جدیدی میگذارد و خود را از بند های دنیای مادی میرهاند.عشق به عاشق جان می بخشد.عشق نا ممکن را برای عاشق ممکن میکند، و استعدادهای نهفته او را شکوفا ،عاشق بین جان و جانان ،جانان را انتخاب میکند،عاشق لاف عشق نمیزند، هر لحظه ادعای عاشقی نمیکند، بلکه عاشقانه پا در راه عاشقی میگذارد و تا رسیدن به هدف تلاش میکند.عاشقان همیشه دست شکر رو به آسمان دارندکه عزت مندانه تلخی بلا را به شیرینی سرسپردگی به حضرت حق بدل کنند وحتی مرگ را لذت بینند که (( قلیل من عبادی الشکور)) ، حال آنکه عاقلان از زندگی همین یک جان را دارند ! وشیرینی این زندگی ، ارزانی شان باد !!
اما در چه صورت این عشق جاودانه خواهد شد.چگونه چنین رابطه راستینی بین عاشق ومعشوق برقرار خواهد شد. چگونه این عشق حقیقت خواهد یافت .در چه صورت مرگ پایان این عشق نخواهد بود.آری هنگامی عشق ما حقیقت خواهد یافت که معشوق ارزش زیستن برای آن را داشته باشد.معشوق ما شایستگی عبودیت را داشته باشد. هنگامی عشق ما جاودانه خواهد شد که معشوق ما جاودانه باشد.هنگامی عشق ما پاک وزیبا خواهد بود که معشوق ما همیشه پاک وزیبا و کامل باشد و پیری وکهنگی در او راهی نداشته باشد. و کدام معشوق بهتر از خالق عشق. روح حقیقت جو و متعالی گرای انسان نمیتواند عاشق وجودی پایان پذیر باشد. عشق های راستین زمینی نیز به عشق خالق عشق ختم خواهند شد. افسانه های عاشقانه نیز داستان هایی هستند برای این که ما راه و رسم عاشقی را بیاموزیم.
اما قدم در راه عشق الهی نهادن بسیار سخت ودشوار است که: (( گر همسفر عشق شدی ، مرد سفر باش ! ))
برای رسیدن به خداوند باید قدم در راه پر پیچ وخم عشق الهی بگذاری .راه هایی که در هر گوشه از آن امتحانات الهی در کمینت هستند و حتی نیات تو را نیز مورد آزمایش و امتحان قرار میدهند.هنگامی که راه های پر پیچ وخم امتحانات الهی را پشت سر گذاشتی و سختی های را ه را به جان خریدی و به پایان راه رسیدی ،باز خود را در ابتدای راه عاشقی میابی:
اذان عشق را گفتم،به خون دل وضو کردم...نماز عشق بر خواندم، برت چون قبله رو کردم
آنجاست که وقتی نام علی(ع) را میشنوی آشوبی در دلت بر پا میشود، هنگامی که نام حسین(ع) را میشنوی، سر تا پایت به لرزه می افتد و نام مهدی(عج) تمام دلت را به آتش میکشد.لذت می بری که دلت تسخیر این عشق های آسمانی شده . می نازی به خودت که معشوقت مهدی (عج) است . پس بار دیگر یا علی میگویی و قدم در راه عشقی دیگر مینهی .راهی که در انتهای آن باز به همان معشوف واقعی میرسی و در ان لحظه است که معنی واقعی عشق را میفهمی زیرا که عاشق شده ای

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر

یادگاری که در این گنبد دوار بماند


  
   مدیر وبلاگ
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :5
بازدید دیروز :16
کل بازدید : 626686
کل یاداشته ها : 114


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ