سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم الرب الحسین علیه السلام

....بله من به طبقه اول رفتم وازبین اتاقهایی که گفته بودند یکی را که هنوز خالی بود به امید 3-4ساعت خواب راحت انتخاب کردم و روی یکی ازتختها خوابیدم ،غافل از اینکه میهمانان اردوگاه یکی بعد از دیگری وارد میشدند وانگار نه انگار که بقیه خواب هستند؟!!!خب اکثرا هم جوان بودند و پرانرژی......

حدود ساعت 8.30از شدت گرسنگی تصمیم گرفتم خودم برای یافتن قوت وغذا اقدام کنم..رفتم پائین وپس از پرس وجو بالاخره محل سالن غذا را پیدا کردم وبا اشتیاق فراوان وارد شدم ولی با میزهای غارت شده وکناره نانهای فراوان وقوطی های خالی مربا مواجه شدم ...باگردن کج به یکی از مسئولان توزیع غذا که دورتر بود اشاره کردم که به من گرسنه بینوا کمک کن ،اوهم گفت وقت صبحانه تمام شده ومن التماس که بخدا دیشب دیروقت رسیدیم وکسی هم به ما چیزی نگفت...بالاخره دل این جوان مهربان به حال ما سوخت ورفت از این طرف و آن طرف یک قرص نان ویک کره 15 گرمی+یک قالب!پنیر15گرمی ویک قوطی!20گرمی مربا مهیا کرد وبه من داد با خوشحالی نشستم که ناگهان درب سالن باز شد و جناب کیانی(مسئول اجرایی اردو) هراسان وارد شدند وتشر که بچه ها!!! (که این عبارت اعصاب خرد کن قصه ها دارد)زود باشید دیر شده پاشید بعدا صبحانه بخورید!من نگاهی دوباره کردم و غیر از خودم کسی را ندیدم !بنابراین مطمئن شدم که موضوع جدی نیست ومشغول صرف صبحانه شدم درطول حدود

20 دقیقه این صحنه 3بار تکرار شد !!!بالاخره بلند شدم

وآمدم به سالن زیبای غدیر ...وبا کمال تعجب دیدم تعداداندک

حاضرین هم مشغول چرت زدن هستند...خلاصه ماهم به

جمعشان پیوستیم ...تا شروع مراسم چند بار بدلایل نامشخص

توسط جناب کیانی به صندلی های دیگر راهنمایی شدیم

وبالاخره ساعت9.30صبح پنجشنبه 24مردادماه 1387 با قرار گرفتن

جناب کیانی در جایگاه مخصوص !اردوی راهیان نور غرب کشور افتتاح شد.....

وایشان که از این پس اختصارا Shift+{کامیShift+} نامیده میشوند شروع به صحبت کردند...

توضیح اینکه :این لقب توسط دوستان خوش ذوق ستاد راهیان نور در طول سفر با توجه به رفتارهای جالبی که دیدیم به ایشان اعطا شد.

بله: پس از خیر مقدم ،گفتند که این اردو با سایر سفرهای راهیان نور متفاوت وطولانی تر است وممکن است خسته شوید...از طرفی فرماندهان بزرگ جبهه های غرب در طول دفاع مقدس در این سفر همراه ما خواهند بود(اولین خالی بندی سفر)وبرای ما از خاطرات ونحوه عملیاتها خواهند گفت...وبا عنایات ویژه سردار احمدی میانجی و حاج حسین یکتا مقدمات این اردو فراهم شده وشما هم مثلا گروهی کارگردان و هنرپیشه ونویسنده و دست اندرکاران فرهنگ وهنر هستید که هنر نزد ایرانیان است وبس....

دراین بین حضور گاه و بیگاه فاطمه کوچولو دختر برادر کامی روی جایگاه وحرکات بامزه اش باعث میشد ادامه چاخان پراکنیها وپرچانه گیهای ایشان راحتتر تحمل شود ....

بعد گفتند که قراره حاج آقا یکتا برای صحبت تشریف بیاورند(خدا رو شکر این یکی چاخان نبود)....وما بازهم منتظر روی صندلی چرت زدیم ویادمان آمد که: این جناب کامی چند بار مزاحم صبحانه خوردن ما شدند......

ادامه دارد.....


   مدیر وبلاگ
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :6
بازدید دیروز :17
کل بازدید : 625585
کل یاداشته ها : 114


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ