سراسر زندگی بشر پر است از امدادهای الهی: تابش خورشید، حرکت ابرها، بارش باران، رویش گیاهان پیدایش انواع مختلف میوه ها، حبوبات و اگر لحظه ای عنایت الهی برداشته شود و فیض از طرف خداوند قطع گردد نابودی انسان حتمی و فوری است بی هیچ فاصله قطع فیض همان و نابودی همان.
ولی از بس جریان فیض الهی مستمر است که امری طبیعی جلوه می کند و انسان این همه فیض بخشی الهی را نمی بیند. همانند ماهی که در آب است و مرتب به دنبال آب می گردد در حالیکه همه اطراف وجودش را آب فرا گرفته و اگر از آب جدا شود می میرد.
در این حال در بعضی از مواقع خداوند مهربان یک فیض غیر منتظر و غیر قابل پیش بینی به انسان می رساند که برای هر انسان غافل و بی توجهی قابل دقت می شود، این حرکت را امداد غیبی می نامیم که ما کم و بیش در زندگی خود و دیگران شاهد بودیم و یا از دیگران شنیده ایم. باید دانست که هر قدر انسان در اطاعت از خداوند جدی تر باشد از امدادهای غیبی الهی بیشتر برخوردار خواهد بود.
امدادهای غیبی در انقلاب اسلامی رهبر کبیر انقلاب اسلامی: |
حالا همه کشتی هایتان را هم بیاورید اینجا، همه طیارههایتان را هم بفرستید اینجا، حالا غیرسابق است ما اتکال به خدا داریم، ما برای این جهان یک مدبر را میدانیم هست. آنهایی که تاکنون توجه نداشتند خوب توجه بکنند که یک ملتی که هیچ نداشت جز "الله اکبر" و او همه چیز است، چطور همه قوا را کنار زد. و حالا شرح خلاصه ای از ماوقع آنروزها: به گزارش رجانیوز به نقل از فارس، روز جمعه بود و من به عنوان یکی از اعضای شورای فرماندهی سپاه در ستاد مرکزی بودم و برای رفتن به نماز جمعه آماده می شدم. ناگهان تلفن زنگ زد و فرد ناشناسی با دلهره و اضطراب اطلاع داد یکی از اقوامش که ساکن آمریکاست با او تماس گرفته و گفته است در اینجا شبکه های تلویزیونی از حمله نظامی آمریکا به ایران خبر میدهند و میگویند هم اکنون هواپیماها و هلیکوپترهای آمریکایی در کویر ایران هستند. من که احساس میکردم تلفنکننده قصد شوخی دارد به او گفتم، برادر عزیز! مگر هواپیما و هلی کوپتر مورچه است که به مرکز ایران نفوذ کند و هیچکس متوجه نشود، از او اصرار بود و از من انکار. بعد از این تماس تلفنی عازم نماز جمعه شدم. بین دو نماز، از تریبون اعلام شد شب گذشته آمریکایی ها با چند فروند هواپیما و هلی کوپتر قصد حمله به ایران را داشته اند که به دلایل نامعلومی در بیابان های اطراف طبس زمین گیر شده و با برجای نهادن تلفات خاک ایران را ترک کرده اند. بعد از شنیدن این خبر، جانمازم را زیربغل گرفتم و درحالی که با عجله از محل خارج می شدم، به هرکس می رسیدم می گفتم بنده خدا حق داشت، راست می گفت، راست میگفت... بلافاصله پس از آن که به ستاد مرکزی سپاه رسیدم هماهنگی با مراکز سپاه در شهرهای اطراف از جمله کرمان، برای تصاحب هواپیماها و هلی کوپترها و مراقبت از دستگاهها و اسناد احتمالی برجای مانده آغاز شد. بعدازظهر همان روز برای هماهنگی به اتفاق چند تن از اعضای شورای فرماندهی سپاه به ملاقات بنی صدر- رئیس جمهور وقت- رفتیم با این امید که بتوانیم هرچه زودتر غنایم گرانبهای بدست آمده را به مرکز منتقل کنیم. بنیصدر را برخلاف انتظارمان بسیار آرام و راحت دیدیم. خواست خود را برای در اختیارگرفتن چند سورتی هواپیما و مقدمات آوردن هواپیماها و هلیکوپترها به مرکز درمیان گذاشتیم. بنیصدر که بعدها فهمیدیم از قبل همه چیز را با آمریکاییها هماهنگ کرده است، خیلی راحت گفت: من دستور دادهام نیروی هوایی همه آنها را بمباران و نابود کند و وقتی که با کمال تعجب پرسیدم چرا؟ بهانه آورد میترسیدم دوباره آمریکاییها بخاطر اسناد و تجهیزاتشان حمله کنند! درهمین اثنا بود که خبر دادند شهید منتظرقائم و یارانش از سپاه یزد در بمباران هواپیماها شهید گردیدهاند. از مقدار اندکی از اسناد که توسط سپاه کرمان قبل از بمباران بدست آمده بود، مشخص گردید ارتش آمریکا با بهره گیری از نقاط کور رادارهایی که توسط آمریکاییها نصب شده و نقشهاش در دست آنها بود تصمیم داشتند پس از فرودآمدن در بیابانهای اطراف طبس با هلیکوپتر نیروهایشان را از کویر لوت بیسکنه تا نزدیکی های کویر جنوب تهران هلی برد نمایند و درآن جا با فرود در یک کاروان سرا، با ماشینهای از پیش آماده شده به لانه جاسوسی حمله کنند و پس از آزادی گروگانها با رفتن به ورزشگاه شهید شیرودی که نورافکنهایش آن شب تا صبح روشن بود با آمدن همان هلیکوپترها برگردند. ولی اراده الهی بر این قرار گرفت ازهمان آغاز پرواز هواپیماها از روی ناو جنگی آمریکا، مشکلات عدیدهای پیش آید و در صحرای طبس طوفان شن موجب عدم دید و برخورد هواپیماها با هلی کوپترها گردند و با اعلام شکست عملیات دستور عقبنشینی با هواپیماهای باقیمانده داده شود. امام خمینی دراین باره فرمودند "حالا همه کشتیهایتان را هم بیاورید اینجا، همه طیارههایتان را هم بفرستید اینجا، حالا غیرسابق است ما اتکال به خدا داریم، ما برای این جهان یک مدبر را میدانیم هست. آنهایی که تاکنون توجه نداشتند خوب توجه بکنند که یک ملتی که هیچ نداشت جز "الله اکبر" و او همه چیز است، چطور همه قوا را کنار زد و این قوای شیطانی که همه پشتیبانش بودند، نه فقط ابرقدرتها،قدرتهای پایین دست هم دنبال او بودند و ما را نمیگذاشتند در یک مملکتی زندگی کنیم. فعالیت کنیم، همه موافق او بودند. این چه بود که این ملت ضعیف بدون تجهیز بدون تدبیر نظامی را بر این همه قدرتها غلبه داد؟ این جز این بود که رعبی را که خدا در دلهای این سران انداخت، ما را به رعب، به رعبی که خدا در قلب اینها انداخت پیروز کرد؟ این جز همان است که در صدر اسلام هم که یک عده قلیل را برعدهای کثیر پیروز کرد و همچو رعبی در قلبها انداخت که نتوانستند مقاومت کنند، در مقابل سی هزار جمعیت عرب که هرچندتایشان یک شمشیر داشت و هرچندتایشان یک شتر و آنها هفتصد هزار جمعیت بودند که شصت هزارشان طلیعه بودند و غلبه کردند اینها بر آنها، چه بود؟ این جز این بود که یک دست غیبی در کار است؟! نباید بیدار بشوند آنهائی که توجه به معنویات ندارند و به این غیب ایمان نیاورند؟ نباید بیدار بشوند؟ کی این هلیکوپترهای آقای کارتر را که می خواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شنها ساقط کردند، شن ها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست، قوم عاد را باد از بین برد، این باد مأمور خداست این شنها همه مأمورند، تجربه بکنند باز" از آنجا که حراست لانه جاسوسی بعهده سپاه بود و در حقیقت گروگانهای آمریکایی در دست سپاه بودند چند روز پس از شکست حمله نظامی آمریکا جمع فرماندهان سپاه پاسداران در تاریخ (12/2/59) به خدمت امام رسیدیم. امام با شیفتگی خاص به ما فرمودند: "من وقتی شما جوانها را می بینم که با صداقت، باسلامت روح فعالیت برای اسلام میکنید و خودتان را در معرض خطر مرگ قرار میدهید مباهات میکنم، افتخار میکنم که در بین مسلمانها یک همچو جوانهای رشید متعهد هست. از این جهت ما نباید از قدرتمندهائی که اتکال به خدا ندارند اتکال به مسلسل دارند، ما نباید بترسیم ترس مال آن است که برای شهادت حاضر نباشد. در روایتی است که حضرت علی ابن حسین(ع) در کربلا که بودند به پدرشان گفتند که (قریب به این معنا که به آنها گفته بودند که شما کشته می شوید) عرض کرد به سیدالشهدا که مگر ما بحق نیستیم؟ فرمودند چرا. گفت دیگر مبالات از مردن نداریم. کسی که بحق است و کسی که قائل است به اینکه این عالم تمام مدبر دارد و او خداست و عالم طبیعت پائینترین عوالم است (در قرآن از او تعبیر به دنیا شد، یعنی پائین) وقتی بنا باشد که شهید منزلش در ملأ اعلی باشد این چه خوفی دارد؟ خوف را باید امثال کارترها داشته باشند که اعتقاد به این مسائل ندارند. اینهائی که همه مقصدشان این است که در اینجا چند روزی به یک قدرتمندی برسند یا به یک جنایتکاری برسند آنها باید بترسند، اما جوانهای ما که اعتقاد به ماوراء طبیعت دارند و شهادت را برای خودشان یک فوزی میدانند اینها ترس ندارند. ما فرض میکنیم که همچو قدرتی برای آن قدرتمندان باشد که بریزند و بکشند و همه چیز را از بین ببرند. معذالک ما چون بحق هستیم نباید بترسیم، درصورتی که مسائل نه اینطور نیست ... حالا هم که اینها امتحان کرده اند که آمدند و با آن تجهیزاتی که میگویند زیاد بوده است آمدند و در ایران هم پیاده شدند، خوب ضربه سیاسی خوردند، ضربه روحی خوردند؛ جوانهای مردم را آوردند اینجا به کشتن دادند و به نظر من میآید که بیشتر از این مقداری است که اینها میگویند..." "... اینها اگر یک وقتی بی عقلی کنند و فرض کنید بریزند به ایران این جوانهای ما با چنگ و دندان از بین میبرند نمیگذارند اینها یکیشان هم بروند. اگر همین کاری که کرده بود رسیده بود به آنجایی که بیایند در تهران و بیایند در این لانه جاسوسی آنوقت میفهمیدند که با چه اشخاصی طرف هستند. در هر صورت من از شماها تشکر میکنم که خودتان بدون اینکه غیر از خدا کسی وادارتان بکند (این چیزی است که از مبدأ الهی جوشش پیدا کرده) خودتان وارد میدان شدید اینطور نبوده است که کسی بیاید شما را وادار کند. سرتاسر ایران یکدفعه سپاه شد. نه یک جمعیتی بودند که بروند یکی یکی اینها را اسمنویسی کنند و چه، نه مسأله الهی بود، وقتی دیدند که یک مطلبی است که برای حفظ مملکت اسلامی است و این اطاعت خداست از سر تا ته ایران دیدیم که یکدفعه جوشش پیدا کردند، از متن ملت اسلامی جوشش پیدا کردند و خودشان هم تنظیم امور را کردند و خودشان هم کارها را درست کردند." دست پنهان خدا که در ماجرای طبس آشکارا دیده شد تنها یک نمونه از امدادهای غیبی در جریان شکلگیری، پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی است به گونهای که در لحظه لحظه انقلاب و با نگاه به هر نقطهای از آن نمونههای بسیار دیگری به وضوح قابل دیدن است. با خدا بر هر چیزی غلبه می کنید :درباره اندیشه های سیاسی الهی حضرت امام(ره) و کاربرد آن در انقلاب اسلامی کتابها و مقالات بسیار اندک و نادری تحقیق و نگارش یافته است و در آنها نیز کمتر به اعتقاد و دیدگاه توحیدی و روش انبیائی ایشان درباب الطاف خفیه و امدادهای غیبی پرداختهاند درصورتی که حضرت امام(ره) تحقیقاً بیش از صدها بار در مقاطع گوناگون انقلاب اسلامی صریحاً به حضور امدادهای غیبی در انقلاب به صورت مؤکد اشاره فرمودهاند، تا جائی که می فرمایند: "این یک عنایتی است که از خدای تبارک و تعالی به این ملت شده است و همه باید قدر این عنایت را بدانیم. ما خودمان چیزی نیستیم، این را همه باید بدانیم که هرچه هست از طرف خداست. من تجربهام در این مدت طولانیای که مشغول بودم به این کارهائی که البته وظیفه روحانی بوده، لکن کنار کشیده بودیم از آن. من احساس میکنم که بسیاری از مسائل بود که، ما، بدون این که بفهمیم انجام میگرفت این جور نبود که ما نقشه کشیده باشیم برای این کار و این نبود جز این که خدا هدایت میکرد، این طور بود مسئله." حضرت امام بارها و به مناسبتهای مختلف با قرائت آیه "ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم" تنها راه ثبات قدم در زندگی سیاسی مؤمنین واقعی را چشیدن و درک نصرتهای الهی و امدادهای غیبی دانسته و رسیدن به این مقام والا را در گرو اخلاص و یاری دین خدا میدانند: "ما باید که فکری بکنیم که نصرت کنیم خدا را "ان تنصروالله ینصرکم" جنگ نیست. انزوا هم نیست، پیشرفت نیست، شکست هم نیست. نصرت یک معنایی است که در خود انسان باید متحقق بشود. ما اگر چنانچه در همه جبهه ها پیروز بشویم، لکن به عنوان نصرت خدا نباشد، برای نصرت خودمان باشد، بخواهیم که خودمان یک جائی را بگیریم ما نصرت خدا را نکردهایم و خدا هم آن وعدهای را که دادهاند عمل نمیکنند. اگر عمل کنند یک عنایت خاصی است، ربطی به ما ندارد، آنی که وعده کرده است که "ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم" آن است که شما جبهه نصرت را بازکنید، خدا هم باز میکند." براساس دیدگاه فوق حضرت امام در سختترین شرایط اسارت، تبعید و شهادت فرزند برومندشان حضرت آیت الله حاج آقا مصطفی، درحالیکه ایشان را برای آینده اسلام استوانهای میدانستند، به مجرد شنیدن خبر شهادت ایشان، آن را از الطاف خفیه الهی میدیدند. شهادت ایشان، موجب برگزاری مراسم چهلم باشکوه در قم گردید و رژیم منحوس پهلوی را وادار به عکسالعمل و به شهادت رساندن سوگواران نمود و در ادامه این شهادتها مراسم مختلف چهلم شهیدان در شهرهای مختلف و عکس العمل رژیم و شهادت افراد و... موجب آغاز درگیریها با ایادی شاه و ادامه آن تا پیروزی الهی انقلاب اسلامی گردید. امام درباره سازش بعثیها با شاه به اخراج ایشان از عراق و آواره شدن و عدم اجازه امیر کویت در عبور از آنجا و نهایتاً سفر به فرانسه و... همه و همه را امداد غیبی دانسته و با فروتنی و خضوع مخصوص اولیاءالله می فرمایند: "خداوند تبارک و تعالی مقدراتی دارد که ما سر او را نمیفهمیم، مگر بعد از زمانها- ما- بعد از آنکه به واسطه فشار دولت ایران و فشار محمدرضا شاه (شاه سابق) بر دولت عراق و محصور کردن آنها منزل ما را، و رفت و آمدهایی که بین ما و دولت عراق شد، گفتگوهایی که شد و ما به آنها اخطار کردیم که یک مسئله شرعی است، یک وظیفهای الهی است و من نمیتوانم مسئله الهی و وظیفه شرعی را به قول شماها ترک کنم. من این کارهائی که در اینجا انجام میدهم انجام میدهم، شما هرکاری دارید بکنید. آنها از ما تقاضا میکردند چون تعهداتی با دولت ایران داریم و این کارهائی که شما و اصحاب شما میکنند مخالف آن تعهدات است، ما نمیتوانیم تحمل کنیم، من جواب دادم که من که تعهدی ندارم، شما تعهد دارید من یک تکلیف شرعی دارم، عمل میکنم و به تعهد شما اعتنائی نمیکنم و هم در منابر خطابه میخوانم و هم اعلامیه صادر میکنم و هم نوار پر می کنم و میفرستم. این تکلیف من است؛ شما به هر تکلیفی دارید عمل کنید. بعد از رفت و آمدها، برادرهای من که جزء رفقای نجف بودند، آنها را ترساندند و به من رسید که گفتند که ما با خودش مثلاً کاری نداریم، لکن شماها را چه خواهیم کرد. من دیدم که خوب، ممکن است که یک وقتی گزندی به این دوستان من برسد، عازم حرکت شدم، آمدم (البته تحت مراقبت دولت عراق) به سرحد کویت، در سرحد کویت هم همان فشاری که در آنجا بر دولت عراق بود، بر دولت کویت هم بود و آنها حتی اجازه این که ما عبور کنیم از این ور شهر به آن ور شهر هم ندادند. ... ما بنایمان براین بود که از کویت بعد از دو سه روز که با آقایان ملاقات می کنیم برویم به سوریه و آنجا یک اقامت طولانی بکنیم لکن خداوند تقدیر کرده بود که باید راه چیز دیگری باشد و مانمی دانستیم که این تقدیر به کجا منتهی میشود. از آنجا برگشتیم بصره و از آنجا هم به بغداد ما را بردند و من ملاحظه کردم که ما اگر هرجا از این دول اسلامی برویم همین است. به همین جهت تصمیم گرفتم که- بدون هیچ فکر سابقی برویم به فرانسه در عین حالی که مایل نبودم از دول اسلامی خارج بشوم. لکن خداوند تقدیر کرده بود که مسایل در آنجا به طور وسیع در همه جای دنیا پخش شود و خبرنگارها از اطراف عالم هجوم کردند که گاهی روزی چندین مصاحبه می شد... کم کم به واسطه همین مسائل و به واسطه قدرتی که خداوند بر ملت ایران عطا فرمود که با قدرت ایمان، وحدت کلمه قیام کردند... من با مطالعه از وضعیت ایران و گسترش این مسئله واحد مطلب که یک دولت اسلامی حق می خواهد و گسترش در همه بلاد از تهران تا آخرین مرزهای ایران هر طرف، در هر ده در هر قریه را مطالعه میکردم امیدوار شدم که مسأله یک مسأله الهی است، نه یک مسئله بشری. بشر نمیتواند با هرچه باشد. هر قدرت بیانی داشته باشد. نمیتواند این طور نفوذ کند که از این بچهای که تازه زبان باز کرده تا آن پیرمردی که در مریضخانه خوابیده یک مطلب بگویند...". در جلسهای که شاعری در مدح امام(ره) شعری میخواند و گویا تمام پیروزی های انقلاب را به رهبری امام منتسب میکند، میفرمایند: "این معنا را من از همان اوایلی که یک قدری انقلاب زیاد شد و مردم هشیار و بیدار شدند، خیلی امیدوار به آن بودم، الحمدلله شد. لکن کسی نباید بگوید من کردم. البته اشعاری که آقا خواندند از نظر شعری بسیار خوب بود، لکن باید عرض بکنم که من کوچکتر از این هستم که اینطور مطالب گفته شود. این زاغه نشینها بودند که در خیابانها فریاد کردند و خون دادند و جوان دادند و مادرهایی که چهار تا بچه داشتند سه تا بچه هایشان رفته بود، باز هم میگفتند که این هم اگر برود برای خداست؛ آن چیزی که برای من خیلی امیدوارکننده است این روح تعاون و روح انسانیت و روح اسلامیت است که در ملت ایران شکوفا شد. این تحولی که در انسانها پیدا شد از تحولی که در این رژیم پیدا شد بالاتر است... این تحول روحی اعجابآور است، این تحول روحی باعث شد که این پیروزی از برای ملت ما حاصل شد. دعا کنید که خداوند این تحول را در همه ملتهای اسلام و مستضعفین پیش بیاورد و خدای تبارک و تعالی مقدر فرماید که همه متحول بشویم. این تحول روحی و این انقلاب اسلامی تحفهای است که خدای تبارک و تعالی از عالم بالا برای ملت ما به هدیه فرستاد و ما باید شکر خدای تبارک و تعالی را بکنیم و از عهده شکر بر نمی آییم..." خدا بود که اینها را مؤید کرد و قدرت خدا و قدرت ایمان ملت که در این اواخر شکوفا پیدا کرد، این قدرت بود که با دست خدا یک سلطنت 2500ساله را از ریشه کند. در صورتی که پشت سر او آمریکا ایستاده بود، شوروی هم سر بود و چین هم بود، انگلستان هم بود، تمام ابرقدرت ها پشت سر او ایستاده بودند و آن همه دارای همه سلاحهای مدرن بود و ملت ما دست خالی بود، تفنگ هم نداشت هیچ نداشت، لکن قدرت ایمان بود، قدرت خدا بود، این تعجب ندارد، خدای تبارک و تعالی مقدر بفرماید که یک ملتی که هیچ ندارد همین سلاح ایمان دارد بر همه قدرت ها غلبه کند..." در همین سخنرانی امام(ره) تک تک جریانات که منجر به پیروزی انقلاب گردید را مطرح می کنند و در تمام آنها محور اصلی قدرت الهی و امدادهای غیبی را مطرح می کنند. "اینها کم کم عقب نشستند. ما در پاریس که بودیم رفت و آمدهای زیاد -وسایل مخفی- و بعضی وقت ها آشکار بود برای اینکه ما را وادار کند که دست برداریم، میگفتند هرچه میخواهید میدهیم هر کاری بخواهید میکنیم، خود شاه، شاه سابق پیغام داد که مملکت را تسلیم شما میکنم و من همین شاه باشم در صورت و همه کارها در دست شما باشد و من به او اعتنا نکردم و این قدرت الهی بود که ما را کمک کرد، رفت و باز تتمه قدرت باقی مانده بود، اینها باز کوشش کردند حتی به وسیله رئیس جمهور فرانسه به من پیغام دادند که شما زود است که بیایید (به طور دلسوزی مثلا) از طرف آمریکائیها پیشنهاد کردند که حالا شما چند وقتی بمانید، حالا زودرس است رفتن شما از طرف ایران، باز همین معنا را گفتند، بعضی افراد از همین طوایف بودند باز همین پیشنهاد را می کردند و همین اسباب این شد که من قصد کردم بیایم هرچی میخواهد بشود بشود. من فهمیدم که این مسأله یک مطلبی است آنها میخواهند من را آنجا نگه دارند و از اینجا توطئهها را تقویت کنند به طوری که دیگر نتوانیم کاری کنیم و من اعلام کردم که خواهم رفت... و من از ملت خودم و از همه شما و از همه ملت های مسلم میخواهم که اتکال به خدا بکنید، در همه کارها اتکال به خدا بکنید، قدرتها در مقابل قدرت خدا هیچ است؛ قوهها در مقابل قوه الهی نابود است، اتکال به خدا بکنید غلبه بر هر چیزی می کنید..." |