بسم الرب الحسین علیه السلام

به چند دلیل تصمیم گرفتم چند نکته بنویسم:1-ایام رحلت خانم فاطمه معصومه 2- قراری که با مولایمان گذاشته ام و امشب هم شب جمعه است 3-برای دل بعضی از این بلاگ تا پلاکیها!!!.....

اما....در خصوص زندگی و شرح حال خانم که الحمدلله همه آگاهی کامل دارند ..فقط به یک نکته اشاره کنم :

آیا میدانید علت هجرت خانواده آیــت الله العظمی مرعشی نجفی به ایران چه بوده؟

....پدر ایشان نذر میکنند چهل شب مراسمی برگزار کنند تا اهل بیت به نحوی مرقد مطهر خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها را به ایشان بنمایانند...در شب 37 یا38 درعالم رویا خدمت آقا امام صادق علیه السلام میرسند ،به ایشان خطاب میشود چرا پریشانید ؟برشما باد زیارت قبر حضرت فاطمه آقای مرعشی سریعا میگویند :اتفاقا برای همین من چهل شب نذر کرده ام که شما به نحوی مرقد مطهر ایشان را به ما بنمایانید ..

حضرت میفرمایند نه،منظور ما قبر مطهر عمه مکرممان فاطمه معصومه است که در شهر قم است و شما هر منزلت و بزرگداشتی برای مادرمان دارید آنجا بجا بیاورید که همان ثواب ومنزلت قبر گمشده مادرمان را دارد....

فردا صبح آیت الله مرعشی به اتفاق همه خانواده آماده عزیمت به ایران و شهر قم میشوند .....و برای همیشه در جوار این مرقد مطهر اقامت کرده ودر جهت خدمت در آن اهتمام میورزند به نحوی که فرزند ایشان آیت الله العظمی مرعشی نجفی نیز تا آخر عمر شریف خود خادم افتخاری مرقد مطهر حضرت معصومه علیها السلام بودند....

حالا ربط این موضوع با اردو...

ما سفر معنوی خود را پس از زیارت ایشان در شهر قم آغاز کردیم و.....بعد از چند روز که سفر به پایان رسید

دوستان محبت کردند مارا در میدان 72تن قم پیاده کردند (شب 27 اسفند)وگفتنند بلیط اصفهان نتوانسته ایم برایتان تهیه کنیم !!؟؟من به اتفاق همسر وپسر 7 ساله ام ویکی از خانمهای همسفر که مثل من کارمند بوده ومجبور بودند فردا صبح در محل کار خود حاضر باشند ساعت 9شب در میدان 72تن پیاده شدیم تابلکه بتوانیم خود را به اصفهان برسانیم.....مقداری از وقت نماز مغرب و عشاء گذشته بود بنابراین اول گوشه میدان به مسجد کوچکی رفتیم تا نمازمان را ادا کنیم...پس از نماز من با توجه به موقعیت زمانی (نزدیک نوروز)و وضع بد وسیله در آن موقع شب متمسک به دامان کریمه اهل بیت شدم واز ایشان خواستم وسیله ای راحت و سریع برای ما مهیا کنند....و از مسجد خارج شدیم و کنار میدان منتظر اتوبوس بودیم ..یک ساعتی طول کشید ..من به سمت دیگر میدان رفتم تا شاید وسیله ای در بست کنم ،چند پراید و سمند کرایه های 50 هزارتومانی در خواست کردند ،در همین اثنا خانمم به گوشی من زنگ زد و خواهش کرد به سمت آنها برگردم ..گویا فردی با احتمال اینکه با دو زن تنها ویک بچه خواب طرف است میخواسته ساکها را بدزدد،سریع برگشتم وطرف که متوجه شده بود در رفت،همان موقع یک پژو پارس ای ال ایکس جلوی  ما توقف کرد چون احتمال نمیدادم چنین ماشینی جهت سوار کردن مسافر توقف کرده باشد ،جلو نرفتم،ولی او اشاره کرد و خانمی که همسفرما بود ند جلو رفته وپس از صحبت کوتاهی با راننده به من گفتنند این آقا میگه اصفهان میره ،با تعجب سراغ راننده رفتم وازایشان پرسیدم اصفهان میرید؟(یعنی مسافر سوار میکنید؟)او گفت با خانواده هستید ؟گفتم بله  گفت:سوار شوید  من گفتم :ببخشید کرایه؟ گفت:قابل نداره.....خلاصه با اصرار من که باید مشخص کنید تا سوار شویم ..پس از یک مکث کوتاه گفت دربست 24هزار تومان خوبه؟ با کمال تعجب سوار شدیم......

توی راه چون گفت :خواب به سراغش آمده ،سر صحبت را باز کردم و.....در حین صحبتها وقتی فهمید از جنوب برمیگردیم...شروع کرد از خاطرات جنگ گفتن ....وکم کم گفت که بی سیم چی شهید خرازی بوده....لحظه شهادت شهید خرازی رفته بوده توی سنگر یک چایی بیاورد ...وقتی برگشته دیده همه جا را غبار و گردوخاک گرفته...آری به اصفهان رسیده بودیم..ساعت 10 سوار شدیم و 12.30نزدیک ترمینال کاوه پیاده شدیم ،شوهر خانم همسفرمان آمده بود جلویمان و با ماشین ایشان تا دم در خانه....میبینید چه راحت و سریع رسیدیم؟؟و راننده چه کسی بود؟..

...آن وقت شب ؟آن وقت سال ؟آنجا ؟آنهمه مسافر اصفهان!؟؟....

السلام علیک یا فاطمه معصومه علیها السلام......

پ ن :چون مطمئن نبودم همسفرمان مایل به نوشتن مشخصاتشان باشند لذا تنها با عنوان همسفر از ایشان نام بردم.

پ.ن دو:گویا دیوانه ای بیش از از حد تحت تاثیر مواد افیونی و ایکس جات راه افتاده توی پارسی بلاگ به نام من ودیگر دوستان کامنت غیر اخلاقی میگذارد ،از طرق قانونی در حال پیگیری هستیم....


   مدیر وبلاگ
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :79
بازدید دیروز :6
کل بازدید : 625480
کل یاداشته ها : 114


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ