![]() |
در دوره هجران محبوب، با شکوهترین روزهای محب، چشم به راهی و انتظار است و مرگ عاشق در حال انتظار به مثابه فدا کردن خود در راه و آستانه محبوب میباشد.
امام صادق(ع) فرمود: «من مات منکم علی هذا الامر منتظر له کان کمن کان فی فسطاط القائم» « کسی که از شما با این عقیده و در انتظار (امام زمان ) بمیرد مانند کسی است که در خیمه قائم (ع)و همراه او باشد.»
و نیز میفرماید:« یا ابابصیر، طوبی لشیعة قائمنا المنتظرین و المطیعین له فی ظهوره ! اولئک اولیاء الله لا خوف علیهم ولا هم یحزنون» «ای ابا بصیر! خوشا به حال شیعیان ما که در زمان غیبت چشم به راه و در ظهورش مطیع او هستند! اینان، به حق اولیای خدایند که ترس و غمی برایشان نیست.»
یکی از وظایف شیعه در زمان غیبت، دعا برای وصال و ظهور است. مدتها در این اندیشه بودم که چگونه است که امامان ما در پاسخ به این سؤال که «وظیفه شیعه در زمان غیبت چیست؟» فرموده اند:« دعا برای ظهور» و دعاهائی را نیزخودشان القاء و تعلیم نموده اند. دعا نتیجه روشن تلاطم دل محب است، زیرا از آثار اولیه امواج محبت، انتظارظهور و وصال محبوب است که لازمه آن خواستن و خواندن محبوب میباشد. این به معنی آمادگی همه جانبه برای مقدم محبوب است. دعا، خواندن محبوب در دربار محبوب محبوبهاست. دعا توجه قلبی ومعنوی به ظهور و وصال محبوب است. در این صورت است که فراق یار سفر کرده نیزتا حدی حلاوت وصال را خواهد داشت. لذا انتظار و دعا برای برای وصال، جزئی از فرج است که وقتی ازامام معصوم(ع) میپرسند:« آیا انتظار فرج جزئی از فرج و گشایش شیعه است ؟» میفرمایند:« چنین است»؛ یعنی انتظار و چشم بهراهی دور از نظر، در قلمرو وصال و دیدار قرار میگیرد:« عن محمد بن فضیل عن الرضا (ع)قال : «سألته عن شیء من الفرج فقال:ألیس انتظارالفرج من الفرج؟ إن الله عزوجل یقول:«فانتظروا؛ إنی معکم من المنتظرین»
این کدامین انتظار است که جزء فرج است و این کدامین فراق است که جزء وصال میباشد؟ هر فراق و هرگونه چشم به راهی؟ حتما چنین نیست؛ بلکه فراقی است که همراه آن سوز و ناله باشد و چهره محبوب را همواره برای محب تجسم نماید و هرگز از اندیشه او بیرون نرود و همواره با او قرین و همنشین باشد. در چنین حالتی است که تمام شئون هستی محب، چشم به راه محبوب دوخته میشود و در اینجا ـ به هر صورت که امکان پذیر است ـ بالاخره توجه یار را به خود معطوف میسازد و خود را به وصال او میرساند که «من قرع بابا و لج و لج» «گفت پیغمبرکه چون کوبی دری»، «عاقبت زان در برون آید سری» «آنقدر در میزنم این خانه را» «تا ببینم روی صاحب خانه را ».
خیره شدن درراه محبوب، یافتن راه اوست و کمکم قرار گرفتن در آن راه و یافتن روح از آن است:«من سره أن یکون من أصحاب القائم فلینتظر و لیعمل بالورع و محاسن الأخلاق و هو منتظر فإن مات و قام القائم بعده کان له من الاجر مثل أجر من أدرکه. فجدوا و انتظروا هنیئا لکم ایتها العصابة المرحومة» «کسی که دوست دارد از یاران قائم ما باشد، باید انتظار کشد و به ورع و محاسن اخلاق در حالت انتظار، عمل کند. پس، اگر مرگ او فرا رسد و قائم پس از او قیام کند، اجر او مانند کسی است که او را درک میکند. پس کوشش کنید و انتظار بکشید، گوارایتان باد این انتظار، ای گروه مورد رحمت !» آری، چنین آتش عشقی همه ناخالصیهای وجود انسان را تصفیه میکند و به طلای ناب، مبدل میسازد. دارنده چنین آتشی، کبر، حسد، حرص، شهرت پرستی، حب جاه ندارد؛ زیرا تمامی اینها در این حرارت ذوب میشود و سوخته در چنین حرارتی دیگر دستی به نامحرم دراز نمیکند و چنین چشمی نامحرم را نمینگرد و اصولا هر غیر محبوب برای او نامحرم میشود و چنین سوختهای دیگر صدای هیچ غیر محبوبی را نمیشنود و همچنین ...آری، چنین کسی اگر در حالت انتظار بمیرد، اجرش مانند کسی است که در رکاب اوست. در پایان، توجه به این نکته لطیف جالب است که در این حدیث امام دو صیغه امر بهکار میبرند: یکی « فجدوا» و دیگری «وانتظروا»؛ یعنی کوشش کنید و چشم بهراه باشید شاید محبوب از راه رسد.نباشد که به غفلت بگذرانیم و او جلوهای کند و بدرخشد و شما به غیر اشتغال بورزید!
«یک چشم زدن غافل از آن شاه نباشی» «شاید که نگاهی کند آگاه نباشی»